اندر حکایت من و اندیشه هام(۱۱-۲۰)
قسمت یازدهم
سلام
دیروز از سیاهی ها و تاریکی های ذهن و رهاسازی صحبت کردیم. و حالا ادامه پاکسازی :
ریشه بسیاری از گرفتاریها و تاریکی های ذهن خودخواهی و غرور و تکبر و خودپرستی
ببین من تو ذهنم یه بت خیلی بزرگ و عالی ساختم به اسم «من»
اصلا دارم اونا می پرستم
همه اتاق فرمون فکر و ذکرم شده «من» و هر چی مربوط به منه
برای همین من خودپرست شدم(جاثیه /۲۳)
هرکس با «من » ـه خوبه و هیچ اشکال و اشتباهی هم نداره، بی عیب و نقصه
هرکس با «منه»ـه مخالفه بده … چیه …. و چیه … و چیه !!
نکنه من از فرعون هم که ادعای خدایی می کرد(نازعات/۴۴) جلوترم؟!
راستش این اتاق فرمون حالش خوب نیست خیلی تاریک و سیاهه
باید پرده ها رو بزنم کنار
این بت بزرگ «من » را خرد کنم و بشکنم
قانون دوم پاکسازی : شکستن بت «من»
قسمت دوازدهم
در پستهای گذشته. با ذهن و پاکسازی، تمرکز و رهاسازی و بت «من» آشنا شدیم.
و حالا ادامه ماجرا :
شاید دیروز گفتی چه کارای سختی میگی
اخه سال های سال، این باورها و عادتا در من بوده خود خودمه
من دوستش دارم
برا اون به آب و آتیش می زنم، همه چیزا و همه کس را زیر پا می گذارم
حالا می گی خرد کن و بشکن، آخه مگه می شه؟
ببین من می دونم تغییر سخته ، ترک عادتا مشکله
اما اخه همه ی سرنوشت و عاقبت و آینده من به این حق بینی و حق گویی و حق باوری چسبیده .
مگه من از خانوادم ، خونه ام، کوچیکترین چیزام مراقبت نمی کنم؟!
پس چرا تو شلوغیای زندگی حواسم به خودم نیست؟؟!
اخه خودم حیفم! من که دو بار به دنیا نیمام
باید یه فکر اساسی برا خودم بکنم و
مراقب خودم باشم(مائده/۱۰۵)
قانون سوم: خودخواهی و خود ستایی و …. ممنوع(نجم/۳۲)
قسمت سیزدهم
چند روزیه که از ذهن و دل و پاکسازی از سیاهیا خصوصاً غرور و تکبر صحبت کردیم
داریم تلاش می کنیم که خودخواهیا و خودپسندیا را از ذهنمون بیرون کنیم.
و حالا ادامه داستان:
یه موضوعی که بیشتر وقتا، ذهن و افکار را به خودش مشغول می کنه بحثای مالیه
آیا فکر می کنی ثروت خوبه ؟ با بده؟
حالا می گی این چه سوالیه البته که ثروت خیره( بقره /۱۸۰)
خالق ما بهترین رزّاق همه ی مخلوقاتشه(حج/۵۸)
هرکس از این دنیا سهمی داره که نباید بهره خودشا فراموش کنه(قصص/۷۷)
زندگیا با ثروت زیبا میشن، خونه ها قشنگ و مجلل می شه، مدل ماشینا … !!
حسابای بانکی!! رفاه ؟؟!! و خیلی چیزای دیگه(آل عمران/۱۴)
که هر کدوم از اینا دل یکی رو میبرن یا اصلا حلقه اسارت به گردن آدما میندازن.
انگار آدما اسیر و غلام حلقه به گوش این مال و اموالند.
فردا بیا ببینم با این اسرا باید چیکار کرد ؟
قسمت چهاردهم
یکی دوهفته است بریا پاکسازی اناق فرمون وجود دستمون بنده، تا حالا سه تا قانون یادگرفتیم حالا ادامه :
دیروز از اسیرهای حلقه به گوش مال و اموال صحبت کردیم.
این اُسرا اینقدر برای چیزاشون، انرژی می ذارن، اینقدر حرص و جوش می زنن
انگار هر روز که جلوتر می رن اون زنجیر اسارت کلفت تر میشه، عشق و علاقه به مال بیشتر میشه، دلبستگی و وابستگی ها، مال من و مال من ….
تو این شلوغیا و گرفتاریا اصلاً خودم و آرامش زندگیم بر باده بر باده(لیل/۱۰)
آیا میشه جلو این همه ضرر را بگیرم؟
اگه اختیار زندگیم دست اتاق فرمون سالم و روشن باشه، مدیریت مالی جدی داشته باشم، بتونم از امکاناتی که دارم خودم بهره بگیرم، به دیگران هم خیر برسونم یه مقدار مشکلات حله، راه حل های دیگه هم هستن
باشه برا بعد
قانون چهارم: استفاده بهینه از امکانات و خیر رسانی به دیگران(ابراهیم/۳۱)
فردا بیا ادامه دنباله داستان …
قسمت پانزدهم
یکی دو هفته میشه داریم ذهن و افکار خودمونا از سیاهیا پاکسازی می کینم، اخه مراقبت از خودمون برا سرنوشت و آیندمون خیلی خیلی مهمه
حالا ادامه مطلب:
یه نتیجه کلی ایمه که اگر مال و اموال حلال باشه و با رنج و زحمت به دست بیاد خیره و به دیگران هم خیر می رسونه و شادی می آفرینه
اما خدا نکنه که آدما با ظلم و زور به مال حروم بیفتن که خوردن مال حروم مثل خوردن آتیشه توی وجودمون(نساء/۱۰)
دیگی خیلی خوب و معلومه آتیش چیکار می کنه، می سوزه و میسوزانه نابود می کنه
دیگه تکلیف همه چیز معلومه؟ اتاق فرمون و ذهن و عقل و همه ….
می دونی ممکنه ظاهر زندگیا خیلی قشنگ باشه
خونه و ماشین آنچنانی؟
اما دیگه کو چشم دلی که حق ببینه ؟ انگار کوره کوره
وجدان و عقل معرفتی که درست قضاوت کنه …. تعطیل تعطیله
قانون پنجم پاکسازی: حروم خوری ممنوع(بقره/۱۸۸)
فردا انشاء الله ادامه ماجرا
قسمت شانزدهم
هفته های قبل پنج تا قانون برای پاک سازی یاد گرفتیم. اگه بخواهیم زندگی آروم و شاد و عاقبتی بخیر داشته باشیم باید اینا رو رعایت کنیم و گرنه هر چی شما بگین.
و حالا ادامه مطلب :
ببین یه روزایی نیازها و نداشته ها آزارمون میده، یه چیزی را میبینم و نشون می کنیم ، اما دستمون بهش نمیرسه
نمی تونیم داشته باشیم، اونوقته که میریزیم به هم
حتی گاهی باعث اتصالی برق تو مرکز فرماندهی میشه.
خطرناکه ….. نه؟؟!
حقیقت اینه که
گاهی نیازها واقعیه شاید بدون اونا ادامه زندگی خیلی سخته
اما گاهی نیازها جدی نیست یه رقابته ، چشم و هم چشمیه
ببین مقایسه آدما، زندگیا اصلا خوب نیست، هر کی شرایط و اوضاع و احوال خودش را داره، من باید حساب کتاب خودمو بکنم
چیکار دارم به دیگران
راه های رفع نیازهای واقعی را برات خواهم گفت که بالاخره
ما هم یه پناهی، یاوری، داریم که روزهای خوب میرسونه(انفال/۲۶)
قانون ششم: مدیریت امور و دوری از اسراف(اعراف/۳۱)
قسمت هفدهم
هفته های قبل در مورد پاکسازی مرکز مدیریت وجود کار می کردیم . ما شش قانون و داریم تمرین می کنیم.
اینم ادامه :
در مورد امکانات رفاهی و ثروت یه مشکله دیگه اینه که:
خیلی وقتا زیادی رقم شماره حسابا و همه چیزا با باد غرور و مستی کله ها ارتباط مستقیم پیدا می کنه. حالا که وضع بهتر شده هی باد به غبغبه و پشت چشم نازک ….
هی حساب و کتاب …. فکر می کنی صاحب عمر جاودانه شده و صاحب همه ی دنیا(همزه/۲-۳)
بعدش می دونی چی میشه ، انگار این باد کله آدما رو قالی سلیمان میبره ، اون بالا بالا….
بقیه را خیلی کوچیکتر می بینه و خودشا خیلی بزرگتر
وای …. وای… تحقیرا و تمسخرا
اونوقته که سلولای اتاق فرمون دچار تورم مغزی شدیدشدن … بیمارن…
اما حقیقت اینه که دچار توهم شدیم و اینا همش خیالاته . همه مون سر و ته یه کرباسیم
بد نیست بعضی وقتا از خودامون بپرسیم: آخه دارین کجا میرین؟ (تکویر/۲۶)
قانون هفتم پاکسازی: خداوند آدم های خیالباف و فخر فروش را دوست ندارد(لقمان/۱۸)
قسمت هیجدهم
تو پستای گذشته خیلی حرفا زدیم، برای پاک سازی هفت قانون یادگرفیتیم . نمی دونم چندتاش را یاد داری. اما خوبه مرتب مرور کنی تا ملکه ی ذهن بشه و حالا ادامه حکایت:
یه موضوع دیگه که حال و هوامونو بد می کنه
خیلی به خودمون و دیگران آزار می رسونه
«بدگمانی و سوء ظن» ه
آدمای بدگمون همه وجودشون سرشار از انرژی منفیه
به همه چیز و همه کس شک دارن
کمتر خوبیا رو میبینن
عینکشون دودیه ازون عینک دودی گرونا
این حالت هم خودشون اذیت می شن کمتر شاد میشن
هم با اطرافیانشون بخاطر برداشت های منفی مشکل پیدا می کنن.
اینا همش از دود و سیاهیای اتاق فرمونه، که درمونش باشه برای بعد …
قانون هشتم: چرا وقتی چیزی در مورد آدمای با ایمان شنیدید گمان خیر نبردید؟ (نور/۱۲)
فردا دنباله حکایت
قسمت نوزدهم
دو سه هفته میشه که با هم کار می کنیم، هشت تا قانون یادگرفتیم، تو فرصت مرور می کنیم و تکرار و تکرار تا عادت کنیم . دیروز از بدگمانی گفتیم
حالا ادامه حکایت
یکی دیگه از بدبینی ها فال ( بد) ه
یکی اومد خونمون ….
یکی اومد تو مهمونیمون….
یکی سوار ماشینمون شد…
کاسه شکست….
زمین خوردیم ….
مریض شدیم …
گره توکارمون افتاده و ….
….. اینا پاقدمشون بَده….. اصلا چشم ندارن مارو ببینن ….
ببینین اینا افکار سیاه و زشته که مال آدمای بدگمونه که دچار توهم اتاق فرمون شدن
اگه هشیار باشین و توجه کنین اینا فال بَد و بدیمنی از افکار و اندیشه های تاریک خودشونه که تو قضاوت ها تند میرن و افراط می کنن(یس/۱۹)
قانون نهم: از ظن و گمان بد دوری کنید که بعضی هاش گناهه(حجرات/۱۲)
فردا ادامه ماجرا
قسمت بیستم
مدتی هست که مهمون شماییم. با ذهن و عملکرد اون و عوامل آزاردهنده اش آشنا شدیم. می خواهیم با قدرت تمام بر کشور تن حکومت کنیم پس بازم با تمرکز و رها سازی به پاکسازی ادامه می دیم …
یه سوال مهم :
در مقابل نعمت ها و موفقیت های دیگران چه عکس العملی داری؟
حالت اول : خوشحال میشی، تبریک می گی و تو شادی هاشون شریکی
آفرین و صد آفرین
حال و احوالت خیلی خوبه
دلت پاکه و اعتماد به نفس داری
سعی کن این حالتا بازم داشته باشی و تقویتش کنی
حالت دوم: بی تفاوت می گذری ، نه خیلی خوشحال میشی، نه ناراحت.
میگی ، خوش به حالشون.. ای کاش منم … و بعد
هر چی می خوای از خدای مهربون و رزاقت می خوای البته که
خدا به بندگانش بی حساب روزی می رسونه(بقره/۲۱۲)
بیا ادامه مطلب …