مدرسه مجازی قرآنی نورالانوار

ورود به مدرسه

اندر حکایت من و اندیشه هام(۳۱-۴۰)

 

قسمت سی و یکم

سلام

یک ماهی میشه هم صحبت داریم. از مهر وفاتون ممنون….

داریم کشور وجودا پاکسازی می کنیم. آزارای زبون را که از اون کارمندهای خیلی پرکار و پر انرژیه بررسی می کنیم. دیروز از غیبت صحبت کردیم . حالا ادامه …..

ببین انسان اجتماعیه ، پیوسته در حال زندگی با دیگرانه، تو خانوادش، محل کارش، خیابون، میهمونی هاو تلفن ها، موبایل و شبکه ها ….

بالاخره هرجا باشیم و همدیگه را ببینیم بعد از سلام می گیم : چه خبر؟!

حالا سوال : کدوم حرفا غیبته، جواب یک کلام

اگه چیزی می گی که طرف وقتی باشه یا  بشنوه، ناراحت می شه ، اذیت میشه … این میشه (غیبت)

این میشه ظلم؟ آزاره و بده، باید ازش پرهیز کرد … چون ظلم عاقبت نداره

وای به ظالما از عذاب دردناک الهی(زخرف/۶۵)

اما یه چیزی هست تازه بدتر …

فردا بیا ادامه مطلب

قسمت سی و دوم

سلام

مدتیه مهمون شماییم . داریم به اوضاع و احوال خودمون می رسیم. رسیدیم به غیبت و حالا ادامه:من بعضی وقتا دارم صحبت می کنم. اتاق فرمون درجه حرارتش میره بالا، انگار داغ کرده، منم دچار هیجان می شم، یه موضوعی را دارم میگم، یک کلاغش می شه چهل کلاغ.

غیبت و ظلم که هست تازه یه دفعه اوج می گیره و کلی عیب جویی و بدگویی دروغ هم به اون اضافه میشه . این میشه (تهمت)

کینه کدورته ؟ …… حسادته؟ …….. بی کاریه ؟ ………… نمی دونم ؟!

هر چی هست  من یه دروغایی به  بنده خدا که روحش هم خبر نداره نسبت دادم …

این جا دیگه خیلی اوضاع خرابه . اصلا نمی دونم چی بگم ؟

یه مطلبی را از زبان یکدیگر می گیرید و در حالیکه هیچ علمی نسبت آن ندارید نقل می کنین،

 شما موضوع را آسون می گیرید در حالی که در درگاه پروردگارتون بسیار مطلب عظیم و بزرگ است و چرا هنگامی که آن را شنیدید نگفتید این بهتانی بزرگ است (نور۱۵/۱۶)

قانون پانزدهم: بدون علم و یقین سخن نگو که کار سخته ….

فردا بیا ادامه مطلب…

قسمت سی و سوم

سلام

پست های گذشته خیلی صحبت کردیم . از تمرکز و رهاسازی برای پاکسازی از زبون و آزاراش.

و حالا ادامه مطلب:

یه سوال :

تا حالا قضاوت کردی ؟

شاید بگی نه. من که قاضی نیستم، نه حقوق خوندم!! نه بلدم!!

من می گم ، ما هر روز ده ها بار قضاوت می کنیم .. شاید دقت نکردیم.

قاضی بودن که میز و دفتر و دستک نمی خواد !!

به دوستمون می گیم: همه اش تقصیر تو بود … یا پدرم باعث و بانی این مشکله… یا برادرم کار را خراب کرد ….

به همین راحتی داریم حکم صادر می کنیم. شاید اطلاعاتمون هم ناقصه … پس یاد می گیریم که: قانون شانزدهم: اگر قضاوت کردی به عدالت حکم کن که خدا عدالت پیشگان را دوست دارد(مائده/۴۲)

فردا بیا ادامه مطلب ….

قسمت سی و چهارم

سلام

بیش از یک ماهه مهمون  شماییم . صحبت ها با هم داشتیم . اگه یادت باشه توی پست ششم با «تمرکز» آشنا شدیم. اگه برگردی دوباره بخونی خوبه …

(تمرکز ) یعنی بمونی روی یه مطلبی و بهش فکر کنی. حالا ادامه ماجرا….

(خیال) یه نیروی فعال اتاق فرمونه، خیال یعنی چیزی را که دیدیم و ندیدیم بهش بپردازیم، تصورش کنیم و مرتب ادامه بدیم و ادامه بدیم ….

این نیروی خوبیه و استفاده مثبت از اون مفیده. اما اگه این بازی زیاد طولانی بشه و افکار منفی بیاد.

 اون آدم میشه «خیالاتی» یعنی از واقعیات دور میشه . توی رویاهای خودش غرق میشه…

گاهی هم یه مهمون ناخونده میاد تو اتاق فرمونا و ما را میبره اونجاها که نباید ببره. نباید بذاریم این ذهن بیکار باشه. یه کار اساسی و خوب بدیم دستش چون:

قانون هفدهم: گمان (خیال واهی) کسی را به حق و حقیقت نمیرسونه(حجرات/۲۸)

فردا بیا ادامه ماجرا

قسمت سی و پنجم

سلام

روزهای گذشته خیلی صحبت ها کردیم . از مغز و مرکز فرماندهی وجود تا دل شیشه ای و قانون تمرکز و رها سازی و ….

انگار آخر کاری مشکلات بیشتر شده؟! مشکلات که زیاده، اما راه حل هاش هم هس، بالاخره ما باید بدونیم تو این اتاق فرمون چه خبره!!

و حالا ادامه مطلب :

تا حالا شده یه لحظه متوجه بشی یه نفر داره آروم آروم در می زنه ؟! در خونه را نمی گم در ذهنا، در اتاق فرمونا و …. انگار اومد تو …

داره حرفای بی ربط می زنه ، انگار اومده ما رو دعوت کنه( ابراهیم /۲۲)

مثل این که بعضی کارمندای اتاق فرمونم باهاش رفیقند، همکاری می کنن…

راستی این دشمنا و مخالفای داخلی کیا هستن؟!

فردا بیا تا برات بگم

قسمت سی و ششم

سلام

تو پست دیروز یه اتفاق افتاد که غافلگیر شدیم، یه میهمون ناخونده بی سر و صدا اومد تو اتاق فرمون … خب دیگه  اتاق فرمونم مثل هر جایی دیگه رفت و اومد داره !!

و حالا ادامه مطلب

می دونی مهمون، که میاد و میره …. اما مسئله این جا بود که وقتی مهمون در زد، بعضی کارمندای اتاق فرمون به سرعت درو باز کردن و تحویلش گرفتن.

بالاخره اینا کی هستن؟ مهمون کیه ؟ یکی یکی برات می گم

حقیقتش اینه که ما درون اتاق فرمون هم یه مخالف جدی داریم . بهش میگن «نفس اماره»

تعجبه، دشمن از درون خودمون بر علیه خودمون ، بله دیگه واقعیته…

قانون هیجدهم: نفس اماره به بدی و زشتی فرمون میده، مگر این که پروردگار مهربان و بخشنده رحم کنه (یوسف/۵۳)

فردا بیا ببینم مهمون ناخونده کی بود؟

قسمت سی و هفتم

سلام

مدتیه داریم با هم کار می کنیم . اما انگار تازگی ها یه خبرایی شده. اتاق فرمون که مدیریت کشور من را داره ، خیلی شلوغ و پلوغ شده… از داخل کارمندا دارن بدی می کنن. یه مهمونم اومده ببینیم کیه ؟!

حالا ادامه ماجرا

اما این مهمون ناخونده حقیقتش

دشمن قسم خورده ماست(بقره /۱۶۸)

اسمش شیــــطونه، سابقه اونو که داری. اون به خدا گفته :

چون این آدم را بر من برتری دادی، اگه عمرم بدی تا قیامت همه شونا جز اندکی فریب می دم و گمراه می کنم(اسری/۶۲)

ما چه حسود و دشمنا که نداریم . مطلب مهم اینه که :

قانون نوزدهم: شیطان دشمن ماست، دشمنی او را جدی بگیرید(فاطر/۶)

فردا بیا ادامه ترفندها ……

قسمت سی و هشتم

سلام

مدتیه داریم با هم کار می کنیم . تا حالا نوزده تا قانون یاد گرفتیم و حالا ادامه ماجرا :

ببین این شیطون ترفندهای خاص خودشا داره. از مهمترین کاراش اینه که یه جورایی تو ذهن ما آروم آروم وارد میشه، بعد هم تصرف می کنه. جا ارزش ها و ضد ارزش ها را عوض می کنه.

کارای زشت و ناپسند را زیبا و خوب نشون میده و ما را فریب می ده (انفال /۴۸)

انگار یه جورایی ما توی راه گم شدیم و با توجیهاش فریب خوردیم

مثل کاری که با جد و جده مون کرد و فریبشون داد.

اما آیا راهی هست که این دشمن غدار را مهار و کنترل کنیم ؟!

دیگه چه ترفندهایی داره ؟

فردا بیا تا برات بگم ….

قسمت سی و نهم

سلام

هفته ها میشه که همدیگه رو میشناسیم و صحبت می کنیم. کم کم داریم مراحل آخر پاکسازی را می گذرانیم و رسیدیم به یه مهمون ناخوانده مکار و حالا ادامه حکایت :

ببین این دشمن خیلی مکار و حیله گره و کارش را هم خوب بلده ….

حالا می خواهی بعضی وسوسه هاش را برات بگم :

وقتی میری وضو بگیری و رو به معبودت به نماز بایستی، هی کار جلو پات می ذاره . تا نمازت به تاخیر بیفته.

 بعد هم سر نماز هزار تا فکر میاره تو ذهنت تا نتونی با توجه عبادتت را انجام بدی..

وقتی قصد کردی به کمک مالی به کسی بکنی فوری ، شیطان وعده فقر میده و از نداری تو رو می ترسونه(بقره/۲۶۸)

وقتی از کسی دلخور شدی و رنجیدی، هزار بار موضوع را بزرگتر جلوه می ده تا تو را به جنگ و دعوا بکشونه .

چون عبادت و انفاق و آرامش، زمینه رشد توست و دشمنت مخالفه.

فردا بیا بازم برات بگم….

قسمت چهلم

سلام

مدت هاست که رفیق شدیم و کارای مهمی انجام دادیم. آخرای پاکسازی رسیدیم به حیله گری و ترفندهای شیطون.

اینم ادامه :

وقتی می خوای به همسر، پدر و مادرت و یا …. اظهار علاقه کنی و قصد محبت و خدمتی داری، نمیذاره.

یه خاطرات تلخ به یادت میاره . اونوقت حرارت اون عشق و محبت تبدیل به سردی کینه و کدورت میشه.

باور کن اگه هزار مورد دیگه هم بگم، تمومی نداره …

حالا میگی :

اینطوری که همه زحمتامون به باده…

چی میشه ؟ انگار ما اینجا بوقیم و هیچ اراده ای نداریم.

میگم: نه کمی صبرکن. راه حل برات دارم

اما حرف آخر اینه که پروردگارمون میگه:

ای فرزندان آدم مگه با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید! که او دشمن آشکار شماست.(یس/۶۰)

 

نظرات بسته شده است.

preloader
لطفا صبرکنید...