مدرسه مجازی قرآنی نورالانوار

ورود به مدرسه

اندر حکایت من و اندیشه هام(۵۱-۶۰)

 

قسمت پنجاه و یکم

سلام

مدتیه داریم باهم صحبت می کنیم . از همراهیتون سپاسگزاریم. یه چند روزیه اطرافمون رو می گردیم ببینیم چه خبره؟

و حالا ادامه :

حالا که بحث فرشته ها شده باید بگم که گروه هایی از فرشته ها با آدما کار می کنن

از ما تو خطرا محافظت می کنن(انعام/۶۱)

حرفامونا، اعمالمونا و هم اندیشه هامونا می دونن و می نویسن(ق/۱۸)

اینا نویسنده های بزرگواری هستن (انفطار/۱۱)

همیشه و همیشه به کار خوب دعوت می کنن، اگه شیطان وسوسه ش شروع بشه، حتما هشدار می دن و خبر می کنن و خیلی کارای دیگه. اگه بخوای می تونی باهاشون صحبت کنی، برا فرشته نگهبان خودت اسم بذاری نامه بهشون بنویسی، و هرچی آرزو داری بهشون بگی تا برات دعا کنن. فرشته ها بهمون می گن:

ما از دوستان و یاوران شما در دنیا و آخرت هستیم(فصلت/۳۱)

خدایا چه دم  و دستگاهی داری که کارگزاراش فرشته هاهستند.

فردا بیا ادامه بدیم

قسمت پنجاه و  دوم

سلام

یه چند وقتیه با هم گفتگو داریم . از تسبیح جماد و و گیاه و آدم و فرشته صحبت کردیم. حالا ادامه :

فکر کنم اگه یه قرن هم پست بذاریم و بخوایم از عظمت پروردگارمون و هنر نمایی هاش بگیم عاجز، عاجز، عاجزیم.

اما بد نیست هراز گاهی به بالا سرمون یه نگاهی بندازیم.

این آسمون با همه عظمتش با ستاره های نورانی چه زیبایی داره(ملک/۵)

ما از این همه کهکشان ها و خورشیدها و ستاره ها خیلی کم می دونیم.عدد و رقم هایی از تعداد و سرعت حرکت اینا اعلام میشه، که تو ذهن ما نمی گنجه، سرسام آوره. فقط میگم هر جا هرچقدر بزرگتر باشه، مدیریت قوی تری می طلبه تا اداره بشه.

اما بنازم قدرتت را که با این وسعت و عظمت، چنان علم و مدیریتی داری که حرکات سیاره هات میلیمتری و دقیقه ای و ثانیه ای محاسبه میشه .

میگن فلان ساعت و دقیقه و ثانیه خسوفه یا …..

ای بنده خدا هر چی میخوای و هرجایی که می خوای به اطرافت نگاه کن.

آیا اختلاف و نقص و نقصانی هست؟ (ملک/۳)

فردا بیا ادامه ماجرا …….

قسمت پنجاه و سوم

سلام

یکی دوهفته ست که بازسازی ذهن را شروع کردیم. دیروز نیم نگاهی به بالای سرمون انداختیم و حالا ادامه:

سیر در طبیعت و زمین و آسمون را هر چی بیشتر ادامه بدیم. معرفت و ایمان به خالق این جهان هستی، بیشتر میشه.

اما اگه یه نگاه هم به درون خودمون داشته باشیم بد نیست.

 مگه ما یه ذره نبودیم که مراحل رشدمون را در رحم مادر طی کردیم (مؤمنون/۱۴)

داستان ساختار هر سلول و هرتار مو وهر عضو و انجام وظیفه اش هزاران کتاب قطور علوم پزشکیه که دانشمندا و پزشکاش هرچی بیشتر بدونن حیرتشون بیشتر میشه. آخرش هم خیلی جاها با سعی و خطا کار میکنن.

این سیستم وجودی چنان هوشمنده که اگه میکروب و ویروس بیاد داخل فوراً دفاع میکنه، اگر کارمندی اخراج بشه جانشین میذاره و …. و هزاران داستان اعجاب آور دیگر ….

پروردگارا حقیقت اینه که خیلی خیلی عاجز تر از اونیم که بتونیم قدرت و عظمتت را بیان و درک کنیم.

فردا بیا ادامه ….

خدانگهدار

قسمت پنجاه و چهارم

سلام

تو پست های گذشته نیم نگاه های کوتاه و لحظه ای به بیرون و درون داشتیم.

 و حالا ادامه..

ببین حقیقت اینه که خیلی ناتوان تراز اونیم که بتونیم علم و عظمت و قدرت پروردگارمون را به تصویر بکشیم

آخه مگه میشه یه وجود بی نهایت را تو ذهنای محدود خودمون جا بدیم؟

 نه هرگز هرگز

اگر همه درختان روی زمین قلم بشه و همه دریاها و هفت دریای دیگر مرکب بشه کلمات پروردگارت را بنویسند تمام نمیشه (لقمان/۲۷)

اگر یادت باشه دیدیم که آدما با همه علم و فناوری و تکنولوژی و ….. بالاخره ضعیفند و یه جاهای کم میارن

اگر جسمشون در نهایت رفاه و بالاترین امکانات مادی باشه. بازم روحشون دنبال یه چیز دیگه ای می گرده.

 می دونی تکیه گاه ذهنی چیه؟

فردا بیا ادامه  بدیم

قسمت پنجاه و پنجم

سلام

تو پستهای گذشته از عظمت و قدرت خالق یگانمون و عجز و ناتوانی انسان صحبت کردیم و حالا ادامه :

اما پاسخ سوال دیروز:

«تکیه گاه ذهنی» پایه ها و ستون های اون ساختمونیه که می خواستیم بسازیم، تا مدیریت کشور وجودمون را خوب بتونه انجام بده .

ما که ضعیفیم و از یک ساعت دیگَمون خبر نداریم.

خالقمون که هرچی اراده کنه می آفرینه و به همه چیز تواناست(مائده/۱۷)

علم و مهر و رحمتش همه چیز را فراگرفته (غافر/۷)

بهترین سرپرست و بهترین کارگزار و وکیله(حج/۷۸)

بر همه چیز احاطه کامل داره (نساء/۱۲۶)

از پنهان و آشکار با خبره و به اسرار سینه ها آگاهه (هود/۵)

از همه مهمتر خودش

نور آسمان ها و زمینه (نور/۳۵)

آیا تکیه گاه ذهنی از این بهتر سراغ داری ؟

فردا بیا ادامه ماجرا

قسمت پنجاه و ششم

سلام

تو پستهای گذشته به بازسازی ذهن مشغول بودیم. کم کم رسیدیم به یک تکیه گاه ذهنی خیلی خیلی محکم و مطمئن.

حالا ادامه :

حتما به یاد داری اون چیزایی که فکرش و یادش ما رو اذیت می کرد چی بود؟

سیاهیا و تاریکیا، آلودگی ها و خار و خاشاک ها و …

…. اما یه نوری هست که آسمونا و زمین را روشنی می بخشه. چه برسه به اتاق فرمون ذهن و دل ما، اصلا

از اون اول اول همه آدما ، این نور رب شون رو خوب می شناختن(اعراف/۱۷۲)

توپست های قبل در این مورد صحبت کردیم.

این پروردگارمون این جا و اونجا تو همه دلا و … همه جا و همه جا حضور دارد. به ما میگه :

ما اصلا خودمان این انسان را آفریدیم، آنچه درونش به اون وسوسه می کنه می دونیم و از رگ گردن به او نزدیک تریم(ق/۱۶)

فردا بیا ادامه ماجرا …

قسمت پنجاه و هفتم

سلام

نزدیک یکی دوماهی میشه با هم صحبت می کنیم . خوبه خدا رو شکر و حالا ادامه :

یه سوال

تو پست دیروز گفتیم:

آدما پروردگارشونو از اول اول می شناختن

اون همه جا حضور داره

هر جا باشیم او با ماست (حدید/۴)

از رگ گردن به آدما نزدیک تره

حالا بگین با این حساب، این همه نور ، پس :

دزدی چرا ؟!

دروغ چرا ؟!

جنایت چرا ؟!

ظلم چرا ؟!

این بدیها با این معرفت چه جوریه ؟!

سوال خیلی خوبیه…

فردا بیا تا پاسخ را پیدا کنیم .

 

قسمت پنجاه و هشتم 

سلام

مدتیه با هم هم صحبت شدیم . خیلی حرفا زدیم . دیروز یه سوال اساسی مطرح شد و حالا جوابش همراه با یه سوال دیگه :

اگه تو وجود انسان نور معرفت خدا هست پس چرا بعضی ها اینقدر بد و ظالمند؟

جواب اینه که توی اتاق فرمون وجود آدم نیروهای متضادی هستند که دائم در حال جنگ و گریزند.

اون طفلی که به دنیا میاد . در و دیوار اتاق فرمون و دلش مثل حریر سفید، پاکه پاکه. بعد رشد می کنه. با یه باورایی و فرهنگی بزرگ میشه و افکارش شکل می گیره. سال های اول زندگی خیلی مهمه، هرچی یاد بگیره، رو درو دیوار اتاق فرمون و ذهن وجودش حک میشه. شایدم که اساسا سخت تر بشه پاکش کرد.

آدما تو کشورها، گروه ها با دین ها و باورها، فرقه ها و … مختلف رشد می کنن و یاد می گیرن و تحت حکومت هایی زندگی می کنن، بدون استثنا هم همه شون

گمان می کنن دارن کارای خوب و خوبی می کنن(کهف/۱۰۴)

فردا بیا ادامه بدیم….

قسمت پنجاه و نهم

سلام

داره دوماه میشه که با هم هستیم، از همراهیتون سپاسگزاریم . دیروز رسیدیم به نیروهای متضادی که توی وجود آدم هستن و حالا ادامه مطلب:

ببین تو همه اتاق فرمونا، فطرت خدایی و عقل و ایمان  و وجدان و دادگاه درونی (نفس لوامه ) … یک لشگرند و یک طرف ….

نفس اماره و خودخواهیا و غرور و شهوت و غضب و …. یک لشگر دیگه و اونطرف…

 شیطون هم که لحظه ای بیکار نیست.

این جنگ و گریز هر لحظه ادامه داره و ادامه داره ….

تو هر لحظه یک فرشته توی گوشمون ما را راهنمایی و دعوت به نیکی و خیر و پاکی می کنه . همون لحظه شیطون با وسوسه هاش مخالفت می کنه. مثلا اگه من به ندای عقل بخوام یه انفاق و کمکی به کسی بکنم بالافاصله

شیطان من را از فقر می ترسونه و به زشتی فرمون میده(بقره/۲۶۸)

حالا با این اوضاع و احوال به حرف کی گوش بدیم؟ از کدوم سمت بریم؟ با کی همراه بشیم؟

تصمیم مهم و سرنوشت سازیه …

فردا بیا تا ادامه بدیم…

قسمت شصتم

سلام

گفتگوهای روزانه مون رسید به یه تصمیم مهم و سرنوشت ساز. حالا ادامه :

دیروز گفتیم که توی وجودمون دوگروه نیروی متضاد دائم در حال جنگ و گریزند و افکار ما رو به سمت خودشون می برند.

اگه از هر عاقلی بپرسی البته که بین راه حق و باطل، بین معبودش و شیطون حتما حتما به ندای درونش گوش میده حق را می پذیره ، معبودش را انتخاب می کنه .

می دونی چیه ؟

حالا که می خوایم به راه معبودمون بریم. البته به شناخت و معرفت بیشترش نیاز داریم. باید از نشانه هایش اونا بشناسیم تازمزمه های فرشته هاش را هم بفهمیم .

راستش خیلی وقتا اتاق فرمون نور نداره، نمی دونیم چیکار کنیم .

اما اگه خالصانه بخونیمش و ازش کمک بگیریم حتماً کمکمون می کنه .

چون رئیس می مونه، دوستمون داره، میگه :

خداوند سرپرست مومناست از ظلمت ها خارج و به سوی نور هدایتشون می کنه(بقره/۲۵۷)

فکر می کنی باید چیکار کنیم که این نور اتاق فرمون را روشن روشن کنه ؟

فردا بیا ادامه ماجرا ….

 

نظرات بسته شده است.

preloader
لطفا صبرکنید...